کشتن مثل تمام چیزهای دیگر هنر است Killing is art like everything else باز همان کار را کردهام هر ده سالی که میگذرد این اقدامیست از سوی من پوست م، معجزهای در گردش است درخشان چون آباژور ِنازی ها پای ِراست من به مانند وزنهی کاغذیست صورتم بیآنکه قیافهای باشد کتان نازکیست از قوم آریا دستمال را چون پوست از صورتم بردار آره با توام ... تو که حتی ارزش یک لحظه نگاه را نداری ! میترسانمت؟ من با دماغ و چشمان ِگود رفته و دندانهای ِمرتب ِکاملم ترشی ی دم و بازدمی که می بلعی را یک روز به پایان خواهم رساند به زودی، به زودی ِ چون گوشتهایی پوسیده در گوری عمیق دفنت میکنم تا دوباره در خاک رویشی برای من باشند من مردی ام که خنده از لبانم مدت هاست که کوچ کرده تنها با سی سال زندگی که از عمرم میگذرد گربهای هستم که نه جان دیگر برای مرگ دارد این اما سومین بار است چه نکبتی ست نابودی برای هر دهه! چه میلیونها رگ و رشتهای که برای دریدن وجود دارد! و چه حماقتی به نام مردم که آمادهی تخمه شکستن هجوم میآورند تا تماشا کنند تا بدن و دست و پای برهنه ام را مانند یک استریپت تیز با شکوه تماشا کنند آقا...
https://instagram.com/amir.sociopath https://vk.com/amir.sociopath http://www.youtube.com/c/amirsociopath