Blue Whale جدا از خود از حقیقت آغاز همهی رودخانهها، درختان و شهرها خود را جدا کرده ام اسمی دارم که بیشتر نام خیابان های خداحافظی را به خود آذین کرده و قلبی که در فیلمهای اشعه ایکس ظاهر می شود خود را حتا از تو هم جدا کردهام، ای مادر همه آسمانها مادر خانههای آسوده حالا، خونم پناهنده ایست که به ارواح و زخم های باز تعلق دارد و خدایم در فسفر یک کبریت زندگی می کند، در خاکسترِ هیزمی که شکل خود را حفظ کرده است و وقتی به خواب میروم، به نقشهی دنیا احتیاجی ندارم حال، که یک ساقهی گندم روی امیدم می افتد و کلماتام هم .. ارزش قیمت یک ساعت قدیمی خانگی را هم ندارند که حتی زمان را هم نگه نمی دارد ....! خود را از خود جدا کردهام تا به پوستام برسم پوستام که بوی خاک و باد می دهد خاکی که مرا شکل داده و بادی که مرا خواهد برد تا به اسمام برسم اسمی که معنی بی قراری میدهد ( بیقراری از این همه بی گانگی با خود ) تا در نهایت بتوانم روحام را آرام کنم و تمامی درهای بسته ی ذهن م را بگشایم ...
https://instagram.com/amir.sociopath https://vk.com/amir.sociopath http://www.youtube.com/c/amirsociopath