شهر نقاشى ها Town of paintings چشم هایى در باد، پلک هایى بسته روزهایى خاموش ، سالهایى خسته کوچه ها رختى نو، از عذا پوشیده شهر با آدم هاش، در کفن پوسیده مى نشیند آرام ، توى نقاشى ها نقشى از شهرى سبز ، بر تن کاشى ها مى کشم با لبخند ، توى جنگل یک رود یادهایى خسته ، روزها خواب آلود مى دود در باران ، شهر از بى خوابى برگ ها مى ریزند ، توى فصلى زردآبى رویش کاغذها ، روى سردی سرامیک واژه هایى خالى ، با دقایق درگیر قاب عکس دیروز ، نصب روى دیوار نسخه اى تکرارى ، روزهایى بیمار دست مى اندازم ، گردن دلتنگى پلک هایى بسته ، خواب های رنگی پخش در دیروزت ، غرق در فرداها محو در امروزم ، گنگ در رویاها مى نشینم در مه ، صبح پاییزى سرد مى نشینم در خود، روى کاغذیی رنگى در فضایى ساکت، شهر در دلتنگى در غبارى مدفون ، زندگى با سردرد در بهارى بى برگ، هفته ها افسرده روزها مى...
https://instagram.com/amir.sociopath https://vk.com/amir.sociopath http://www.youtube.com/c/amirsociopath