Skip to main content

Posts

گلوله

گلوله گلوله ای برای ریاکاران گلوله ای برای برادرم که بی گناه دوستم نمی داشت گلوله ای برای دختری که دوستش میداشتم و هرگز به من گوش نداد گلوله ای برای مردی که کشورم را میگرداند بی آنکه از من نظری بخواهد گلوله ای برای مردی که می گوید ابلهم که انتظار کسی را می کشم که به من گوش کند گلوله ای برای هر زن و دختری که برایم شعری عاشقانه می نویسد و یک سال بعد آن را به دور می اندازد و می گوید عجب شعر مزخرفی  اگر بتهوون بودم، از همین حالا هر آکورد ناموزون را می آزمودم چرا که من، تیرانداز ماهری ام که باید هزینه ی آزمودن این تفنگ را بپردازم تا به حال باید در این مسیر چند دوجین مارزنگی مرده داشته باشم  در عوض، از خشم ام شرمسارم و از تو که دوستت دارم

خواستی بهشتم به پایان برسد

خواستی بهشتم به پایان برسد فقط قدمی به ذهنم پابگذار افکارم صورتت را خط خطی می کنند جلوی چشم هایم ظاهر شو چشم هایم به تو چنگ می اندازند دهان بزرگت را باز کن تا سکوتم فکت را خرد کند خودت را به یادم بیاور تا حافظه ام زیر پاهایت گودال بکند از ابدیت محصورم بیرون برو از دایره ی ستاره ی دور قلبم دور شو از لقمه ی من ... از خورشید ..از دریای مضحک خونم از جزرو مدم .. از ساحل سکوتم بیرون برو، گفتم بیرون برو از مغاک زندگی ام .. از درخت عریان پدر درونم بیرون برو تا کی باید داد بزنم برو بیرون برو از سرم که منفجر میشود بیرون، فقط بیرون .. شاید دوست داری ابروانت را جزغاله کنم ،  میدانی که همیشه نامرئی نخواهی ماند روز و شب را در اسکلت ات معجون میکنم  آنوقت بر سرت میکوبی در دروازه ی عقبی ام ناخنهای قناست را میچینم تا دیگر نتوانی با گچ در مغزم خط لیلی رسم کنی مه را در استخوانهایت تعقیب خواهم کرد شوکران را از زبانت خواهم مکید خواهی دید که چه میکنم   نکند پشت روسری ات چاقو پنهان کردی فراز خطوطی که به من پشت پا میزدند بازی را به...

(طوفان) درپرانتز

ارامش ابی (مقدمه طوفان )  .طوفان اگر مقدمه ای داشته باشد ، همان ارامش است ،همان ارامش قبل از طوفان .همان ارامشی که ابستن طوفان است .طوفانی ناگهانی که زمین را همچون حبابی دستخوش امواج  سرکش خود می سازد .طوفانی خدایی که هیچ <<ناخدایی>> را یارای پنجه در افکندن با ان نیست .در این طوفان فراگیر ، تنها جزیره ای که ارام می ماند ، جزیره دلهای دریایی است .دلهایی که به سفینه نوح ایمان و اطمینان دارند . طوفان <<اعتراض>> دریا ست   <<طوفان جمله << معترضه ای است که نه تنها از اصل موضوع خارج نیست ؛ بلکه خود ، موضوع است  طوفان فریادی است که به روال معمولی سکوت معترض است طوفان قصیده ی پر شوری است در بحر رجز که نظم یکنواخت سکون را پریشان می کند طوفان اهنگ طغیانی استکه برنظام دستگاه ساحل خروج می کند و ارامش، همان ارامش ابی است که در پرانتز به طوفان تعبیر میشود. و پرانتز لفظی بیگانه است . و نشان اینکه بیگانگان برانند تا حرفهای طوفانی ما را را در پرانتزهای تنگ خود بگنجانند پرانتز ، تصویر دو شمشیر اخته است که می خواهند طوفان ، را مهار کنند پرانت...

Sopor Aeternus

History 1989 – 1995 Sopor Aeternus & the Ensemble of Shadows was founded by Anna-Varney (then known as Varney) and Holger in 1989, and began as a Neue Deutsche Todeskunst musical project. The two had met in Frankfurt in a Goth club called Negativ, during one of Cantodea's rare outings into the public world.Cantodea and Holger worked together on a low budget in order to purchase musical equipment, and recorded three demo tapes: Es reiten die Toten so schnell..., Rufus and Till Time and Times Are Done. The three demos were recorded between 1989 and 1992, with Es reiten... being the only publicly released cassette. The demo tapes are collectively referred to as "Blut der Schwarzen Rose" (German: "Blood of the Black Rose")[or "The Undead-Trilogy". Shortly after the cassettes were produced, Holger left Sopor AeternusIn 1994, Varney signed with the DA label Apocalyptic Vision and released her first album, …Ich töte mich…. The album, like the demo tape...