Skip to main content

خواستی بهشتم به پایان برسد


خواستی بهشتم به پایان برسد


فقط قدمی به ذهنم پابگذار
افکارم صورتت را خط خطی می کنند
جلوی چشم هایم ظاهر شو
چشم هایم به تو چنگ می اندازند
دهان بزرگت را باز کن
تا سکوتم فکت را خرد کند
خودت را به یادم بیاور
تا حافظه ام زیر پاهایت گودال بکند
از ابدیت محصورم بیرون برو
از دایره ی ستاره ی دور قلبم دور شو
از لقمه ی من ... از خورشید ..از دریای مضحک خونم
از جزرو مدم .. از ساحل سکوتم
بیرون برو، گفتم بیرون برو
از مغاک زندگی ام .. از درخت عریان پدر درونم
بیرون برو تا کی باید داد بزنم برو بیرون برو از سرم که منفجر میشود
بیرون، فقط بیرون .. شاید دوست داری
ابروانت را جزغاله کنم ، میدانی که همیشه نامرئی نخواهی ماند
روز و شب را در اسکلت ات معجون میکنم
 آنوقت بر سرت میکوبی در دروازه ی عقبی ام
ناخنهای قناست را میچینم
تا دیگر نتوانی با گچ در مغزم خط لیلی رسم کنی
مه را در استخوانهایت تعقیب خواهم کرد
شوکران را از زبانت خواهم مکید
خواهی دید که چه میکنم  
نکند پشت روسری ات چاقو پنهان کردی
فراز خطوطی که به من پشت پا میزدند
بازی را به هم زدی .. خواستی بهشتم به پایان برسد
که خورشید سرم را منفجر کند
لباسهای کهنه ام تکه تکه شوند
شیطان، یک شیطان دیگر را خر نکن
 ........ فقط لباسهای کهنه ام را برگردان و برو









Comments

Popular posts from this blog

Sopor Aeternus

History 1989 – 1995 Sopor Aeternus & the Ensemble of Shadows was founded by Anna-Varney (then known as Varney) and Holger in 1989, and began as a Neue Deutsche Todeskunst musical project. The two had met in Frankfurt in a Goth club called Negativ, during one of Cantodea's rare outings into the public world.Cantodea and Holger worked together on a low budget in order to purchase musical equipment, and recorded three demo tapes: Es reiten die Toten so schnell..., Rufus and Till Time and Times Are Done. The three demos were recorded between 1989 and 1992, with Es reiten... being the only publicly released cassette. The demo tapes are collectively referred to as "Blut der Schwarzen Rose" (German: "Blood of the Black Rose")[or "The Undead-Trilogy". Shortly after the cassettes were produced, Holger left Sopor AeternusIn 1994, Varney signed with the DA label Apocalyptic Vision and released her first album, …Ich töte mich…. The album, like the demo tape...

Paul Isola [ lead vocalist in the Flamenco metal band, Breed 77 ]

Paul Isola Paul Isola performing in late 2009 at the Relentless Garage, London. Background information Born  Gibraltar Origin  London, United Kingdom Genres  Rock Metal Flamenco. Occupation(s)  Musician Songwriter ، Producer ، Director ، Instruments ، Vocals Flamenco guitar . Piano ، Palmas ، Years active  1996-2013 Paul Isola is a Gibraltarian musician and songwriter. He is lead vocalist in the Flamenco metal band, Breed 77. Isola was one of the original members and founders of the band He also plays the djembe, piano, flamenco guitar and palmas. Being a native Gibraltarian, Isola is naturally bilingual in English and Spanish and uses this ability to his advantage when writing songs. He often incorporates Spanish words and phrases into the band's lyrics, sometimes writing them fully in Spanish. Paul announced his departure from Breed 77 on their website on the 28th of August 2013 ،citing personal reasons. He stated he was leaving the band in good han...

Dialectic - διαλεκτική

دیالکتیک  (به یونانی: διαλεκτική)   در فارسی به معنای مباحثه و مناظره است) پیکار/ سگالش )  دیالکتیک یکی از ابزارهای فلسفه و نظریه‌ای دربارهٔ سرشت منطق است. پیشینهٔ اندیشهٔ دیالکتیکی به یونان باستان و به‌طور مشخص به نظریات سقراط بازمی‌گردد به بیان ساده، هر گاه، دو دیدگاه فلسفی در تضاد با همدیگر باشند، کُنشی خردگونه که آن دو را در یک نظریه جدید، جمع کند، رخ می‌دهد که همان دیالکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر اجباری و ذاتی خرد است حدود پنج قرن پیش از میلاد، هراکلیتوس (فیلسوف یونانی)، نخستین کسی بود که این لفظ را به کار برد. او باور داشت که عالم همواره در حال تغییر و حرکت است و هیچ چیز پابرجا نیست دیالکتیکِ سقراطی دانم که ندانم I know that I know nothing دیالکتیک اول بار توسط سقراط حکیم در مقابلِ طرف گفتگوی خود در پیش گرفته ‌شد. هدف وی از این روش، رفع اشتباه و رسیدن به حقیقت بود روش او بدین ‌گونه بود که در آغاز، از مقدمات ساده شروع به پرسش می‌‌کرد و خود نیز با آنها موافقت می‌کرد و به درستی آن اقرار می‌کرد؛ سپس به تدریج به سوالات خود ادامه می‌د...