، دیگر چه باید باشم
، جز سراسر عذر خواهی
، دیگر چه باید بگویم .... همه سرخوشند
، دیگر چه می توانم بنویسم
، من دیگه حث چنین کاری را ندارم
اما با این حال در زیر نور خورشید ، من احساس یگانگی می کنم
.... شاید دلم می خواست مثل تو بودم
، به راحتی سرگرم می شدم و اشیانه ی خود را می یافتم
به خوبی می دانم همه چیز تقصیر منه .... و همه سرزنش ها مانند امواج کف الود ،دریا ، به سوی من می ایند
اما انچه که اکنون همه درونش به سر می بریم و زندگی میکنیم
!!! احاطه شده از دایره ای بزرگ با پوستی سخت از جنس ، تنهای
، نه اینکه نخواهم زندگی کنم
، چرا که زندگی چنان کاذب است ، که حتی اگر بخواهم صادقانه بگویم
چیزی جز این کلام نخواهد بود که ؛
در سیاره ی دور محور سرم تنها حقیقت را درمرگ جستجو خواهم کرد
...... و همین کار را هم خواهم کرد
Comments
Post a Comment
everything we hear is an opinion . not a fact ... everything we see is a perspective not the truth